بخش اول
چکیده
موانع تحقق عدالت جهانی از دیدگاه امام خمینی(ره)، در سه بخش موانع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش فردی ـ فرهنگی، عدم تحقق عدالت فردی ـ نفسانی، جهل و ناآگاهی، جداسازی رابطه عدالت و معنویت و روحیه ظلم پذیری ملت ها در برابر ظالمان جهانی؛ در بخش سیاسی، توزیع نابرابر قدرت و جدایی اخلاق و سیاست؛ در بخش اقتصادی، حاکمیت معیارهای سرمایه داری، از موانع ایجاد عدالت جهانی هستند.
به تناسب، راهکارهای رسیدن به عدالت مطلوب جهانی از دیدگاه امام خمینی(ره)، در سه بخش راهکارهای فردی ـ فرهنگی (تحول فردی و اجتماعی)، راهکارهای سیاسی (تعدیل قدرت) و راهکارهای اقتصادی (اعتلای معنوی انسان ها در کنار ترقی مادی، توزیع عادلانه ثروت و استقلال اقتصادی)، دسته بندی شده است.
واژگان کلیدی
امام خمینی(ره)، عدالت جهانی، موانع، راهکارها.
مقدمه
ظلم، نابرابری و تبعیض، همیشه تهدیدکننده تمدن بشری و حکومت های حاکم بر ملل بوده است. ازاین رو، بحث از مفهوم عدالت و سازوکار اجرای آن در جامعه، همواره کانون توجهات اندیشمندان و حاکمان سیاسی بوده است. با پیشرفت علوم و فناوری در جهان و گسترش روابط بین الملل، بحث از عدالت در سطح روابط بین ملت ها و کشورها اهمیت بیشتری یافت. با پیدایش انقلاب های صنعتی و پیشرفت علوم و فناوری در برخی از کشورها و تفکیک کشورهای جهان به کشورهای پیشرفته، در حال توسعه و عقب مانده، بحث از عدالت جهانی اهمیت بسزایی پیدا کرد؛ زیرا کشورهای پیشرفته به خود اجازه هرگونه چپاول و غارت کشورهای جهان سوم را داده، انواع ظلم ها و بی عدالتی ها را در حق آنها اعمال می کردند.
ازاین رو، اندیشمندان و متفکران تراز اول بین المللی بحث عدالت جهانی، چیستی و راهکارهای اجرای آن در جهان را مطرح کرده اند. در این میان، برخی از اندیشه ها و راهکارهای اجرای عدالت در جهان، شکل آرمانی داشت و توفیق چندانی پیدا نکرد. اندیشه های امام خمینی(ره)، به عنوان یک چهره تاریخ ساز و بین المللی، در موضوعات مختلف ازجمله در بحث عدالت که برگرفته از اسلام ناب محمدی است، همواره مورد توجه و راه گشا بود.
ایشان به بحث عدالت و موانع آن در جهان، به شکل عینی و مصداقی پرداخت. امام به دنبال ارائه یک نظریه آرمانی و غیرکاربردی نبود، بلکه به طرح مباحث عملی و ایجاد تحول در وضعیت عدالت در جهان امروز پرداخت. تحقیق حاضر می کوشد تا موانع و زمینه های عدم تحقق عدالت جهانی و راهکارهای رسیدن به آن را از دیدگاه امام خمینی(ره) بررسی کند.
معانی عدالت در اندیشه امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره)، یک اندیشمند دینی جامع و آگاه به زمان و جهان، با دریافتی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ انسانی به سیاست و با درکی کامل از نیازهای جامعه، به احیای نگرش اسلام در تمام ابعاد حیات انسانی پرداخت. (جمشیدی، 1380: 422) به نظر ایشان وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نظام بین الملل در مسیری ناعادلانه قرار داشت. ازاین رو، به تعریف عدالت، شناخت علل بی عدالتی در جهان و ارائه راهکارهای عملی برای ازبین بردن بی عدالتی جهانی همت گماردند. پایه و اساس دیدگاه ایشان دربارة عدالت، برگرفته از اندیشه های دینی است.
از دیدگاه امام خمینی(ره) مفهوم عدالت، فرامکانی و فرازمانی است که در ارتباطات داخلی و جهانی قابل استفاده است. از نظر ایشان عدالت چند مرحله دارد؛ عدالتی که از ذات خداوند به عنوان یک صفت الهی شروع می شود و در قالب عدالت تکوینی در جهان هستی گسترش می یابد و در قالب عدالت تشریعی، در احکام فرستاده شده برای انسان تبلور می یابد و درنهایت، در جامعه بشری و قوانین اجتماعی، منتشر می شود. بنابراین، عدالت از منظر امام خمینی دارای این معانی است.
1. عدالت به عنوان صفت الهی و سنت عالم (عدالت در تکوین و تشریع)
از دیدگاه امام خمینی(ره)، جهان هستی دارای خالق و مدبری یکتاست که جهان را براساس علم و قدرت مطلق و حکمت و لطف خود خلق کرده است. ریشه و اصل همه اعتقادات، اصل توحید است که مطابق این اصل، خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان، تنها ذات مقدس حق تعالی است. (امام خمینی، 1377 ب: 5 / 387)
از دیدگاه امام خمینی(ره)، ذات باری تعالی، عالم، قادر و حکیم مطلق است و درنتیجه، عدالت مطلق دارد. به این معنا که شایستگی ها و استعدادهای هر موجودی را برای دریافت وجود و کمالات وجودی به او اعطا کرده است. خداوند متعال، هم در بُعد تکوین، یعنی خلق و تدبیر عالم و هم در بُعد تشریع یعنی قانون گذاری برای بشر و ارسال رسل، عادل مطلق است. (جمشیدی، 1380: 458 و 459) چون خداوند عادل مطلق است و ذات او عین عدل است، آنچه نیز به قلم قدرت او جریان پیدا کرده است، براساس عدل و نظام اتم و احسن است. (امام خمینی، 1373: 112)
عدالت به مثابه قانونی عام و فراگیر، در سراسر جهان جریان دارد و آن را به نظام احسن تبدیل کرده است. انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، تابع نظام احسن و اکمل است و به طور نسبی، توانایی تحقق عدل الهی را در وجود خود دارد. عدالت در این معنا، در نظام تکوین و تشریع الهی محقق است و خداوند، اصل و ریشه عدالت است:
حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقة عادلانه زندگی کنند و در حدود و احکام الهی، قدم بردارند؛ این حکمت، همیشگی و از سنت های خداوند متعال و تغییرناپذیر است. (امام خمینی، بی تا ج: 40)
2. عدالت به معنای حد وسط (اعتدال)
امام خمینی(ره) به پیروی از ارسطو، در بحث از فضایل اخلاقی، عدالت را به معنای رعایت حد وسط در امور تعریف می کند:
بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط؛ و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است ... . (امام خمینی، 1377 الف: 147)
براساس این تعریف، عدالت ملکه ای نفسانی است که از اعتدال و میانه روی قوای عاقله، شهوی و غضبی نفس انسان پدید می آید. به این معنا که اگر هر یک از قوای نفسانی، در عملکرد خود رعایت حد وسط را بکنند و از افراط و تفریط بپرهیزند، به فضیلت متناسب خود که به ترتیب عبارت از حکمت، عفت و شجاعت است، می رسند و از جمع این فضایل، فضیلت چهارمی به نام عدالت به دست می آید که جامع همه فضایل است. همچنین به این دلیل که نسبت به فضایل دیگر در حد وسط قرار می گیرد، درنتیجه، برقرار کننده تعادل بین تمام فضایل است، یعنی اعتبار دیگر فضایل با عدالت مشخص می شود؛ پس عدالت و قسط میزان و مقیاس امور می شود. (جمشیدی، 1380: 463)
3. عدالت به معنای ویژگی اجتماعی
تعریف دیگر امام خمینی از عدالت، تعریفی اجتماعی است؛ برخلاف تعریف قبلی که تعریفی فردی و نفسی بود. عدالت در این معنا، ویژگی قوانین اجتماعی و نیز ویژگی گروه ها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و مهم تر از آن، ویژگی جامعه انسانی است.
... عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانة حکومت ها با ملت ها و بسط عدالت اجتماعی در بین ملت ها و امثال اینها که در صدر اسلام یا قبل از اسلام از آن وقتی که انبیا مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغییر نیست. عدالت، معنایی نیست که تغییر بکند؛ یک وقت صحیح و زمانی غیرصحیح باشد. (امام خمینی، 1377 ب: 11 / 1)
عدالت به این معنا، مقابل ظلم، تضییع حقوق اجتماعی مردم و ملت ها و انواع تبعیض است. این معنای عدالت، ویژگی وجودی هر انسانی است که به طور طبیعی گرایش به عدل و قسط دارد و از جور و ستم متنفر و گریزان است:
... قلب فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتاً گریزان و متنفر است. از فطرت های الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است، حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است ... . (امام خمینی، 1373: 113)
بحث اصلی امام، در عدالت جهانی، ناظر به این معناست.
موضوع عدالت از دیدگاه امام خمینی(ره)
گستردگی موضوع عدالت، بحث دیگری است که در اندیشه امام خمینی، قابل طرح است. از نظر ایشان، موضوع عدالت، چهار چیز است:
اول، جهان هستی است. امام(ره)، جهان هستی را زیباترین، بهترین و کامل ترین نظام و مطابق با مصالح تامة انسان ها، به عنوان یکی از موضوعات عدالت می دانند. (همان)
دوم، نفس انسان است. امام خمینی(ره)، عدالت را راه انسان سازی و تربیت انسانی می دانند. تحول انسان و حرکت او در خط مستقیم الهی و رسیدن به اعتدال حقیقی است. (همان: 152 و 153)
موضوع سوم عدالت، قانون است. از دیدگاه امام خمینی(ره)، قانون به مثابه موضوع عدالت، اعم از احکام شرع و قوانین موضوعه بشری، باید مبتنی بر عدل باشد. قانون و حکم، اساس و مبنای عدالت است و احکام و قوانین وسیله و ابزاری برای تحقق عدالت هستند. (امام خمینی، بی تا ج: 70)
موضوع چهارم عدالت، جامعه است. اگر انسان به عنوان فرد، موضوع عدالت واقع می شود، جامعه نیز به مثابه جمعی از افراد می تواند موضوع عدالت قرار گیرد. این مسئله، به ویژه با توجه به اصل برابری انسان ها در برابر قوانین و خلقت که مورد تأیید امام خمینی است، اهمیت بیشتری می یابد. (امام خمینی، 1377 ب: 5 / 388)
دیدگاه امام خمینی(ره) دربارة عدالت جهانی
دو سؤال عمده و مهم، از اندیشه امام خمینی(ره) در سطح عدالت جهانی قابل استخراج و بررسی است:
پرسش اول: سؤالی ریشه ای را در برابر وضع موجود، مطرح می کند، که ضمن تشریح چرایی وضع موجود، اعتراضی عمیق به آن را نشان می دهد: چرا بشر امروز، راه عدالت حقیقی و معنوی و درنتیجه، راه سعادت و خیر را گم کرده و آن را به فراموشی سپرده است؟
پرسش دوم: این است که راهکارهای اجرای عدالت حقیقی و واقعی در جامعه جهانی چیست؟ امام خمینی(ره)، چه طرح ها و برنامه هایی برای این منظور دارند؟
براساس این دو پرسش، اندیشه امام خمینی(ره) دربارة عدالت جهانی را می توان در دو بخش بررسی کرد: بخش اول، موانع تحقق عدالت جهانی و بخش دوم، راهکارهای ایجاد عدالت جهانی.
موانع تحقق عدالت جهانی
به طورکلی، موانع تحقق عدالت جهانی در اندیشه امام خمینی(ره) در سه سطح موانع فردی ـ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خلاصه می شود.
1. موانع فردی ـ فرهنگی
یک. عدم تحقق عدالت فردی و نفسانی
از نظر امام خمینی(ره)، عدالت فردی و نفسانی که یک وصف اخلاقی است، مقدمه عدالت اجتماعی است. کسی که در درون و نفس خویش نتوانسته خُلق عدالت را ایجاد کند و دو قوه شهوی و غضبی و افراط و تفریط های آنها بر قوه عاقله و مَلَکی او غلبه دارد، در درون خود متصف به صفت ظلم است؛ ازاین رو، هر عملی که انجام دهد، چه فردی و چه اجتماعی، مصداق ظلم به خود یا دیگران خواهد بود. امام خمینی(ره) می فرمایند:
... اگر اخلاقش [انسان] اخلاق منحرفی باشد، این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید، یک انحرافاتی و کجی هایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدة صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان ... . (امام خمینی، 1377 ب: 12 / 481)
عدالت در اخلاق فردی، به معنای اعتدال قوای نفسانی و اطاعت دو قوه شهوی و غضبی از قوه عاقله است. بنابراین، ظلم، نتیجه غلبه قوای غضبی و شهوی و عدم اطاعت آنها از عقل است که سبب خروج بشر از صراط مستقیم و حد اعتدال و تمایل به افراط و تفریط می شود. (امام خمینی، بی تا الف: 3 / 363)
دو. جهل و ناآگاهی
عامل دیگر تحقق بی عدالتی اجتماعی و جهانی، جهل و نادانی انسان هاست. از نظر امام خمینی، جهل ریشه تمام رذایل و صفات ناپسند است؛ جهل انسان در بُعد فردی و اجتماعی، سبب گمراهی و تباهی و افتادن در مسیر شرارت و ضلالت می شود:
... خیر ـ که وزیر عقل است ـ و شرّ ـ که وزیر جهل است ـ از امّهات فضایل و رذایل هستند که جمیع آنها برگشت به این دو کنند؛ مع ذلک در حدیث شریف، از جنود شمرده شده در مقابل سایر جنود، و همین طور عدل و جور را که از جنود شمرده اند، از امّهات هستند که بسیاری از جنود در تحت آن دو ملکه هستند ... . (امام خمینی، 1377 الف: 61)
ناآگاهی و جهل، سبب بروز بی عدالتی در سطح اجتماعی است. وقتی که مردم به ژرفای مسائل پیرامون خود آگاه نباشند، باعث سوءاستفاده عده ای، از حقوق آنان می گردد و زمینه دست اندازی به حقوق آنان فراهم می شود. از دیدگاه امام خمینی(ره) تمام گرفتاری هایی که در طول تاریخ به وجود آمده است، بهره برداری از جهالت مردم بوده است؛ جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. (امام خمینی، 1377 ب: 13 / 452)
سه. جداسازی مفهوم عدالت از معنویت
رابطه عدالت و معنویت، از موضوعاتی است که امام خمینی(ره) به آن تأکید و توجه خاصی داشتند. به عقیده ایشان، در اندیشه مادی امروز، مفهوم معنویت از معنای عدالت حذف و جدا شده است. امام خمینی(ره) با اشاره به برداشت سوء از مفهوم عدالت در تفکر مادی، به نقد آن پرداخته و در بخش نظری و مکتبی بر ضد اندیشه مادی مبارزه می کنند و توجه خود را به بُعد بیداری فکری در این زمینه معطوف می دارند:
... ما در یک عصری واقع شده ایم که الفاظ از آن معنا که دارند، فرار کرده اند؛ یک معانی دیگری دنبالش آمده. معنای «عدالت» را وقتی انسان نگاه می کند در دنیا، الآن یک جور دیگر است؛ معنای «خلقی بودن» را آدم ملاحظه می کند ... . الفاظ به کلی از محتوای خودش خالی شده ... . (همان: 16 / 433 ـ 431)
امام خمینی(ره)، درباره اجرای عدالت در اجتماع انسانی، به دو نوع جامعه انسانی اشاره می کنند که شیوه اجرای عدالت در آنها با یکدیگر متفاوت است؛ یکی، جوامع غربی و مادی گرا که حکومت های حاکم بر آنها، صرفاً به دنبال ترقی مادی بوده اند و دیگری، جوامع الهی که حکومت های حاکم بر آنها، در پی تعالی معنوی بوده اند. مصداق جوامع الهی، جوامعی است که انبیای الهی به دنبال ایجاد آنها بوده اند.
در حکومت های نوع اول، عدالت صرفاً مفهومی مادی پیدا می کند و به توزیع عادلانه مادیات منحصر می شود. اما در حکومت های الهی، عدالت مفهومی معنوی و الهی پیدا می کند و حکومت، اهداف، ویژگی ها و اجتماعی که باید در آن عدالت جاری شود، با ابتنا بر عقیده توحیدی شکل می گیرد که در آن، علاوه بر اینکه ترقی مادی، به تعالی معنوی انسان ها ضرری نمی زند، سبب رشد و بالندگی جامعه انسانی می شود. امام خمینی(ره)، عدالت اجتماعی را با چنین رویکردی، تعریف می کنند:
اینکه توهم می شود که فرق مابین رژیم اسلامی انسانی با سایر رژیم ها این است که در این عدالت هست؛ این صحیح است، لکن تنها فرق این نیست، فرق ها هست. یکی از فرق هایش قضیه عدالت اجتماعی است. هیچ یک از رژیم های دنیا، غیر از آن رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقی بدهد. آنها همه به دنبال این بوده اند که این مادیات را استفاده بکنند و یک نظام مادی در عالم ایجاد کنند. (همان: 8 / 255)
امام خمینی(ره)، بر پایه اندیشه و عقیده الهی، در برقراری رابطه بین عدالت و معنویت و به طورکلی دین، که اساسی ترین و بنیانی ترین کانون حرکت و پویایی به طرف معنویات است، به نقد تفکر مادی مارکسیستی درباره عدالت می پردازند. نقد امام خمینی(ره) متوجه این اندیشه مارکسیستی است که دین را افیون جامعه و سبب بی تحرکی، خمودگی و سکون انسان ها می داند. تفکر مادی با سوءبرداشت از دین و معنویات، آنها را توجیه گر بی عدالتی و نابرابری اجتماعی معرفی می کند. از دیدگاه امام خمینی(ره)، دین موجب پویایی و حرکت اجتماع انسانی و ترقی مادی در کنار ترقی معنوی انسان هاست که به ایجاد جامعه عادلانه الهی می انجامد:
اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک؛ تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل. و مع الأسف ... آنها تبلیغاتی کردند که حتی خود شرقی ها هم، آنهایی که غافل بودند از اسلام و از مکتب های توحیدی، باورشان آمد. آنها به عکس آن چیزی که مکتب های توحیدی هست، که همه مکتب تحرک بوده اند، گفته اند: دیانت افیون جامعه است! یعنی دین آمده است که مردم را خواب کند. (همان: 291)
امام خمینی(ره)، به مبارزه ای اساسی با روند تخریب دین و ارزش های الهی و سوءبرداشت ها از اندیشه دینی و نیز عدالت می پردازند و بر رابطه ناگسستنی آن دو تأکید می کنند. نمونه این مبارزه، دعوت گورباچف به بازگشت به معنویت و مسیر الهی است.
چهار. روحیه ظلم پذیری ملت ها در برابر ظالمان جهانی
امام خمینی(ره)، با انتقاد از نظم موجود جامعه جهانی که خود به وجودآورنده بسیاری از بی نظمی ها، نابرابری ها و تبعیض هاست، می کوشد روحیه انتقادی و وجدان بشری را در برابر روند بی عدالتی جهانی، بیدار کند:
با منطق قوی اسلامی، مفاسد را بیان کنید، قانون شکنی ها را برملا کنید، اعتراض کنید ... . (همان: 1 / 199 و 200)
انظلام (تن دادن به ظلم)، روند بی عدالتی و بی قانونی جهانی را تشدید می کند:
انظلام بدتر از ظلم است، اعتراض کنید؛ انکار کنید؛ تکذیب کنید؛ فریاد بزنید. باید در برابر دستگاه تبلیغات و انتشارات آنها دستگاهی هم این طرف به وجود بیاید تا هرچه به دروغ می گویند، تکذیب کند. بگوید دروغ است ... . (امام خمینی، بی تا ج: 106)
حس انتقادی، شخص را از آنچه هست، فراتر می برد. فرد منتقد، به ظاهرِ داشته ها معترض و جویای واقعیت و حقیقت است. عدالت طلبی مداوم، تلاش دوچندان به وجود می آورد و برای زمامداران همچون زنگ هشداری است تا برای برداشتن موانعی که بر سر راه عدالت قرار گرفته است، تلاش کنند. (سید باقری، 1386: 78 و 79)
2. موانع سیاسی
یک. توزیع نابرابر قدرت در جهان و نظام های سلطه
قدرت و نیروی برتر همواره این خطر را به دنبال دارد که صاحب قدرت، از توان برتر خود سوءاستفاده کند و از آن در مسیر اهداف شخصی و خودخواهانه بهره برداری نادرست کند. همیشه قدرت مهار نشده، به فساد و تباهی می انجامد. یکی از عوامل اجرایی نشدن عدالت در حوزه سیاسی و روابط بین الملل، نظام سلطه و حکومت های تمامیت خواه هستند که می خواهند جامعه جهانی را در اختیار خود بگیرند. امام خمینی(ره) در این زمینه می فرمایند:
قدرت در دست ظالم، دنیا را به فساد می کشاند. چنانچه قدرت در دست زورمندانی باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند، مصیبت بار می آورد؛ امروز که مشاهده می کنید این دو قطب بزرگ، برای خودشان این حق را قائل هستند که ملت های دیگر باید تحت سلطه ما باشند، این فکر اگر همراهش قدرت باشد، مصیبت بار می آورد. (امام خمینی، 1377 ب: 18 / 206)
در قاموس واژگان حضرت امام(ره)، در موارد زیادی، کلماتی نظیر ابرقدرت ها، قدرت های بزرگ، قدرت های مستکبر، زورگو، قدرت طلب، قلدر، مستکبر، استکبار، ظالم ها و در مقابل، کشورهای ضعیف، مستضعف، مستضعفان، مظلومان و ... به کار رفته است. با واکاوی دقیق، این نکته آشکار می شود که امروزه، قدرت به صورت ناعادلانه ای در سطح جهانی توزیع شده است و این توزیع نابرابر، سبب شکل گیری نظامی بین الملل، متشکل از کشورهای قدرتمند و ضعیف شده است.
امام خمینی(ره)، با ترسیم نظام سلطه در زمان خویش که دو قدرت آمریکا و شوروی سابق بود، آن دو را مانع تحقق عدالت جهانی بیان می کنند که با ازبین رفتن شوروی، امروز، تنها مانع تحقق عدالت، آمریکای جهان خوار است. امام خمینی(ره) در این فراز، به ریشه قدرت طلبی و زورگویی این قدرت ها اشاره می کنند و آن را نبود عدالت فردی و نفسانی در حاکمان سیاسی این کشورها بیان می کنند. کسی که از نظر اخلاق فردی مهذب و خودساخته نیست، وقتی قدرت به دستش بیفتد، عامل فساد خود و جامعه خواهد بود. این قدرت ها با زیرپاگذاشتن عقل سلیم انسانی و موازین اخلاقی که پایه دین و معنویات است، بر جامعه جهانی به صورتی ناعادلانه سلطه یافته اند.
مشکل بزرگ تر آن است که سلطه طلبی و تمامیت خواهی قدرت های ظالم، به صورت یک تفکر و اندیشه درآمده است و اندیشمندان فاسدی، به توجیه آن می پردازند و آن را لازمه ایجاد نظم و عدالت در جهان بیان می کنند. در نتیجه، این فلسفه پردازی ها وقتی با قدرت امتزاج می یابند، جهان و جامعه جهانی را به مصیبت های ناگواری دچار می سازند. قدرت به تبع این منظومه فکری، در خدمت منافع دنیوی و «این جهانی» قرار می گیرد.
در مقابل، به نظر امام خمینی(ره)، قدرت در اندیشه دینی و معنوی بر فضلیت اندیشی و عدالت محوری مبتنی است. صاحب قدرت هرگز نباید قدرت را برای سود شخصی خود به کار گیرد و در راه حفظ و افزایش آن، به ستم، فریب و اعمال ضداخلاقی روی آورد. از نگاه امام(ره)، قدرت مطلق از آنِ خداست و انسان، قدرت مطلق ندارد. انسان در به دست آوردن قدرت باید به سوی اهداف عالی الهی و انسانی جهت گیری کند.
با نبود این جهت گیری عدالت محورانه، قدرت قدرتمندان به غریزه ها و هوا و هوس های فردی فاسد محدود می شود و هدف نامطلوب، هر وسیله ای ازجمله قدرت طلبی را توجیه خواهد کرد. امام خمینی(ره) شرط حاکمیت و قدرت برتر را برخورداری از علم و عدالت دانسته اند و آن را چه در بعد داخلی و چه در بعد بین المللی لحاظ می دارند؛ چنان که می فرمایند:
حاکمی که می خواهد به وسیله تشکیلات دولت و قدرت آمرانه ای که دارد هدف های عالی اسلام را عملی کند، همان هدف هایی را که امام(ع) شرح داد، بایستی همان خصال ضروری را که سابقاً اشاره کردیم داشته باشد؛ یعنی عالم به قانون و عادل باشد. به همین جهت، حضرت امیرالمؤمنین(ع) به دنبال فرمایشات خود در تعیین هدف های حکومت، به خصال لازم حاکم اشاره می فرماید ... . (امام خمینی، بی تا ج: 56)
دو. جدایی اخلاق از سیاست
بحث مهم دیگر این است که رابطه اخلاق و سیاست تا چه حد در اندیشه سیاسی امام(ره)، مهم تلقی می شود؟ به عبارت دیگر، پیوند یا عدم پیوند اخلاق و سیاست، چه تأثیری بر اجرای عدالت در جامعه جهانی می گذارد؟ در این راستا، اخلاق، ابزاری برای سیاستمدار و حاکم است تا مردم را وادار به تبعیت از قدرت کند؛ نه اینکه اخلاق، ارزش متعالی انسانی یا الهی مورد نظرشان باشد و معتقد باشند که سیاستمدار باید آراسته به اخلاق باشد. (بادامچیان، 1378: 20)
از نظر امام(ره)، علت اصلی فساد قدرت در دست ابرقدرت ها و نظام های سلطه، عدم تهذیب نفس حاکمان سیاسی و زیر پا گذاشتن موازین اخلاقی است که ریشه در نظریه جدایی اخلاق از سیاست دارد. ایشان با تحلیل قوای نفس انسان، ظلم و بی عدالتی را ناشی از قوه وهمیه و شیطانی انسان و کنار زدن قوه عقلیه توسط آن معرفی می کنند.
از دیدگاه امام خمینی(ره)، قوه عقلانی و عقل سلیم انسانی، از قوای روحانی و الهی است و برحسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات است. حرکت با قوه عقل، مهم ترین انگیزه برای دستیابی به عدالت است. در مقابل قوه عاقله، قوه واهمه است که مایل به شر و تباهی است و از قوای شیطانی است. در این زمینه امام خمینی(ره) می فرمایند:
آن قوه عاقله، یعنی قوه روحانیه ای است که به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوه واهمه است که فطرتاً، تا در تحت نظام عقلی نیامده و مسخر در ظلِّ کبریای نفس مجرد نشده، مایل به دنیا ـ که شجره خبیثه و اصل اصول شرور است ـ می باشد. (امام خمینی، 1377 الف: 21)
از دیدگاه امام خمینی(ره) کشورهای قدرت طلب و زورگو با زیرپاگذاشتن عقل سلیم انسانی که از قوای الهیه است و با تبعیت از شیطان، به انواع و اقسام جنایات بر ضد بشریت دست می زنند. عقل انسان، به خیر و عدالت، گرایش دارد و نفس شیطانی وهمی، به شر و بی عدالتی. وقتی قدرت های استکباری و شیطانی، قدرت روحی مناسب (عقل سلیم و سنجش گر) برای کنترل فکر و ذهن خود نداشته باشند، قوه واهمه و حس قدرت طلبی و هوا و هوس شیطانی، در آنها به کار افتاده، به انواع ظلم ها و بی عدالتی ها دست می زنند. از نظر امام خمینی(ره)، این صاحبان قدرت، «مفلوکان عالم» هستند:
آنهایی که خودشان در اریکه قدرت نشستند و این نخوت قدرتمندی در مغزهایی که کوچکند، این اسباب این می شود که هر کاری که می توانند انجام بدهند. به هرچه دستشان می رسد آن [را] انجام بدهند، هر ظلمی که می توانند بکنند هر ملتی را که می توانند زیر پای خودشان له کنند، اینها جزء مفلوک های عالم هستند. برای اینکه قدرت روحی ندارند که هر چه وارد در مغزشان می شود بتوانند کنترلش کنند ... آنها که برای خاطر قدرتمندی، کوچک بودن مغز و قدرت زیاد، در آن وارد شدند نمی توانند کنترل کنند خودشان را و حفظ کنند مغزشان را، اینها جزء مفلوک ها هستند. (امام خمینی، 1377 ب: 11 / 268)
با نبود عقل سلیم و اخلاق، کشورهای قدرتمند به اقتدارگرایی مستکبرانه (همان: 12 / 144) و تفکر سلطه، روی می آورند که به مصیبت و بی عدالتی در سطحی گسترده می انجامد. (همان: 18 / 206)
با ازبین رفتن عقل سلیم و فطرت الهی در نفس بشر، موازین اخلاقی زیر پا گذاشته می شود و قدرت های بزرگ با تبعیت از هوا و هوس، جهان را به انحطاط می کشانند. درنتیجه، مسیر عدالت دچار مخاطره می شود. در این زمینه امام خمینی(ره) می فرمایند:
پیمودن سیر کمالات و فضایل اخلاقی، دردی است که اغلب جوامع بشری بدان مبتلا گردیده اند. (همان: 15 / 6)
آن چیزی که دارد این سیاره ما را در سراشیبی انحطاط قرار می دهد، انحراف اخلاقی است. (همان: 16 / 161)
از دیدگاه امام خمینی(ره)، فقدان اخلاق، با خصلت های نفسانی دیگری تشدید می شود که عبارتند از: «حب نفس» (همان: 16 / 458)، «خودخواهی» (همان: 161 و 162)، «حب قدرت». (همان: 459)
منابع و مآخذ
1. اترک، حسین، 1383، «سودگرایی اخلاقی»، نقد و نظر، شماره 37 و 38.
2. افتخاری، اصغر، 1387، «عدالت به مثابه تعدیل، درآمدی بر نظریه امام خمینی(ره) در باب عدالت ملی و بین المللی»، در عدالت و سیاست (بررسی ابعاد نظری و کاربردی عدالت در گفتمان سیاسی اسلام و غرب)، به اهتمام فرشاد شریعت، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، چ اول.
3. امام خمینی، سید روح الله، 1369، وصیت نامه الهی ـ سیاسی امام، تهران، نشر اسوه.
4. ــــــــــــــ ، 1376، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ سوم.
5. ــــــــــــــ ، 1377 الف، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
6. ــــــــــــــ ، 1377 ب، صحیفه امام، جلدهای 22 ـ 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
7. ــــــــــــــ ، 1373، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ پنجم.
8. ــــــــــــــ ، بی تا الف، تقریرات فلسفه، بی جا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
9. ــــــــــــــ ، بی تا ب، جهاد اکبر، بی جا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
10. ــــــــــــــ ، بی تا ج، ولایت فقیه، قم، آزادی.
11. ــــــــــــــ ، بامچیان، اسدالله، 1378، درآمدی بر اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، تهران، نشر ناب، چ اول.
12. جمشیدی، محمدحسین، 1380، نظریه عدالت از دیدگاه فارابی، امام خمینی، شهید صدر، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
13. سید باقری، سیدکاظم، 1386، راهکارهای عدالت اجتماعی در نظام اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان.
14. فوزی، یحیی، 1384، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، قم، دفتر نشر معارف.
15. موسایی، میثم، 1386، امام خمینی، دولت و اقتصاد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چ اول.
علی رضا دانشیار
حسین اترک
فصلنامه مطالعات انقلاب - شماره 27