صلح، قراردادی است که دو طرف برای به وجود آوردن یا ازبین بردن یک رابطه حقوقی با هم توافق میکنند. برای مثال شما مالک دو دانگ از یک ملک و دوست شما مالک چهار دانگ دیگر است. پس از مدتی شما و دوستتان قصد میکنید که سهمتان را بفروشید، در اینصورت میتوانید به جای قرارداد فروش، با مشتری (قرارداد صلح) ببندید و نتیجه و اثر قرارداد فروش که همان انتقال مالکیت است را داشته باشید؛ یا اینکه شخصی میخواهد خانه خود را بدون مشخص کردن مدت به دیگری اجاره دهد. اما از آنجایی که اجاره بدون تعیین زمان و مدت مشخص باعث باطل شدن اجاره میشود، خانه خود را به طرف مقابل صلح میکند و بدین ترتیب فرد میتواند بدون تعیین مدت از منافع خانه دیگری استفاده کند.
در واقع میتوان گفت این صلح، همان معامله خرید و فروش یا اجاره است که ضوابط و قواعد این قراردادها را ندارد؛ بهطور مثال طبق ماده ۷۵۹ قانون مدنی، حق شفعه که از احکام و قواعد خرید و فروش است، در صلح وجود ندارد.
معنای دوم: صلح دعوای موجود. مثلا دو نفر با یکدیگر بر سر موضوعی دعوا دارند و یکی از آنها میگوید که دیگری یک میلیون تومان به او بدهکار است و در نهایت، هر دو بر مبلغ هفتصد هزار تومان با یکدیگر صلح میکنند. اما گاهی صلح در مقام دعوای احتمالی در آینده است. یعنی دو طرف قرارداد در حال حاضر با یکدیگر اختلاف یا دعوایی ندارند اما احتمال آن بسیار زیاد است که در آینده اختلاف پیدا کنند و به همین علت، در ابتدای قرارداد خودشان با یکدیگر صلح میکنند.
ارکانی که وجود آنها برای تشکیل یک قرارداد صلح لازم است، به چهار دسته مصالح، متصالح، مورد صلح و مالالصلح تقسیم میشوند.
مصالح کسی است که مال خود را به عنوان صلح به دیگری میدهد. متصالح کسی است که مال را از مصالح قبول میکند. مورد صلح، مال و موضوعی است که مورد قرارداد صلح قرار میگیرد و مالالصلح پول یا مالی است که یک طرف در برابر پذیرش پیشنهاد صلح از طرف دیگر میگیرد.
لازم است بدانیم که صلح میتواند در برابر مال یا به صورت رایگان باشد. همچنین میتوان مالی گرانقیمت را در برابر مالی با ارزش بسیار کم صلح کرد که چنین صلحی را صلح محاباتی میگویند؛ برای مثال اگر شخصی اتومبیل خود را در برابر یک خودکار به دیگری صلح کند، این صلح، محاباتی است.
طبق ماده ۷۵۳ قانون مدنی، دو طرف صلح باید اهلیت برای معامله و تصرف داشته باشند. بنابراین صلحی که مجنون و صغیر غیرممیز (کودکی که توانایی تشخیص خوب و بد یا سود و زیان خود را ندارد) انجام میدهد، باطل است، زیرا ممکن است دیوانه در برابر نانی که میگیرد، یک جواهر به دیگری بدهد. اما صلح سفیه و صغیر ممیز (کودکی که میتواند خوب و بد را از هم تشخیص بدهد) با اجازه سرپرست او، معتبر خواهد بود.
در خصوص اهلیت برای تصرف هم باید بگوییم تصرف ورشکسته در اموال خود پس از تاریخ توقف ممنوع است و به همین علت نمیتواند در مورد مال خود صلح کند. زیرا معلوم است که باعث ورود ضرر به طلبکاران میشود. بهعلاوه اگر شما مال خود را وثیقهای برای شخص دیگری قرار داده و در واقع مال خود را به رهن دادهاید، اجازه ندارید آن مال را صلح کنید. چرا که این مال، وثیقه شخصی دیگر است و اگر صلح را درست بدانیم، آن شخص ضرر میکند.
موضوعی که قرار است در مورد آن صلح شود، باید مشروع باشد و صلح نسبت به مالی که مالیت و ارزش ندارد یا نامشروع است، باطل است. بهطور مثال بر سر فروش مالی که وقف شده است، نمیتوان صلح کرد. همچنین نمیتوان صلح کرد که شخصی از دیگری ارث نبرد و مواردی از این دست.
اموال دولتی را نمیتوان مصالحه کرد. چرا که در قرارداد صلح، مورد صلح باید متعلق به شخصی باشد که میخواهد مال را صلح کند و اموال دولتی متعلق به شخص مصالح نیست که بتواند با آن صلح کند.
در مورد ماده ۷۶۲ قانون مدنی باید بگوییم که اگر شخصیت طرف مقابل در مصالحه برای شما اهمیت دارد و اشتباه در آن صورت گیرد، صلح باطل خواهد بود. بهطور مثال در قراردادهایی که نیاز به مهارت بالایی دارند، مثل عمل جراحی، اگر شما در شخصیت طرف مقابل اشتباه کنید و با دیگری صلح کنید، صلح باطل است؛ در قسمت دوم ماده، عبارت «مورد صلح» ناظر به موردی است که اشتباه در خود موضوع صلح باشد. یعنی همان اوصاف اساسی که در قرارداد برای شما اهمیت دارد.
اگر شخصی در صلح، دیگری را فریب دهد و گول بزند، حق از بین بردن معامله برای طرف مقابل ایجاد میشود.
همچنین موضوعی که قرار است مورد صلح قرار گیرد، باید در هنگام صلح موجود باشد. اما اگر بعد از انعقاد قرارداد صلح معلوم شود که آن موضوع وجود نداشته، صلح باطل است. بهطور مثال شخصی پیشنهاد میکند که اتومبیل خود را به شما صلح کند و شما میپذیرید و با هم صلح میکنید. هنگامی که شما پول را به مصالح دادید، متوجه میشوید که اتومبیل پیش از آن که شما معامله کنید، سرقت شده و وجود نداشته که چنین صلحی باطل است.
در دعاوی کیفری، میتوان حقوق خصوصی را صلح کرد؛ مثلا این موضوع که شما این مقدار به من خسارت وارد کردید یا ضرر و زیان ناشی از جرمی که صورت گرفته این مقدار است و مواردی از این قبیل، قابل مصالحه است. نکته مهم آن است که صلح کردن حقوق خصوصی بعد از وقوع جرم است نه قبل از آن.
نکته دیگر اینکه صلح، قراردادی است که دو طرف نمیتوانند هر زمان که خواستند آن را منحل کنند و برهم بزنند. به دلیل این ویژگی، این قرارداد پس از فوت مصالح یا متصالح نیز باقی میماند.
به عنوان مثال، پدر خانوادهای خانه خود را به فرزند کوچک خود صلح کرده و یک سال بعد، پدر فوت میکند. پس از فوت پدر، سایر فرزندان نمیتوانند به دلیل فوت پدر، قرارداد را بهم بزنند. چراکه صلح یک قرارداد لازم است و پس از فوت نیز پابرجاست. در این مثال در صورتی که فرزند کوچک فوت کند، خانه به وارثان این شخص منتقل میشود و باز هم صلح از بین نمیرود.
همانطور که بیان شد، صلح به جای معاملات هرچند نتیجه همان معاملهای را که به جای آن واقع شده است، میدهد ولی شرایط و احکام آن معامله را ندارد. برای بهکاربردن این اصل، باید توجه داشت که با در نظر گرفتن ماده یک قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶، مثلا اگر علی منافع مغازه خود را به حسن صلح کرده باشد، بازهم برای حسن، حق سرقفلی ایجاد میشود و علی نمیتواند بگوید که به حسن اجاره نداده بودم و صلح کرده بودم و بدین ترتیب حق سرقفلی همچنان وجود دارد. چراکه سرقفلی در قرارداد اجاره وجود دارد. در حالی که مطابق ماده یک قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶، حتی اگر شخصی مغازه خود را صلح کند (صلح به جای قرارداد اجاره) بازهم این حق سرقفلی وجود دارد. زیرا از قوانین و قواعد مخصوص به اجاره نیست. همچنین مطابق ماده ۳۳ قانون ثبت، اگر شما یک معامله رهنی انجام دهید و اسم آن را صلح بگذارید، باز هم آن معامله «رهن» محسوب میشود و از قواعد رهن پیروی میکند نه صلح. به غیر از این دو مورد، هر معامله دیگری که نام «صلح» برآن نهاده شود، آثار آن معامله خاص را به همراه نخواهد داشت.
اگر شخصی که قیمومت دیگری را برعهده دارد، بخواهد برای آن شخص صلح کند، باید این قرارداد به تصویب دادستان برسد. چون ممکن است قیم به ضرر شخصی که قیمومت او را برعهده دارد، اقدام به انجام معامله کند. مطابق ماده ۷۶۸ قانون مدنی، در صلح ممکن است یکی از دو طرف معامله در برابر چیزی که در صلح نصیب وی میشود، تعهد کند که مبلغ معینی را به طرف مقابل یا به شخص یا اشخاص دیگری غیر از طرف معامله بپردازد که اگر به نفع اشخاص دیگر باشد، حتی میتوان شرط کرد که بعد از فوت آن شخص به کسانی که از او ارث میبرند، همین مبلغ پرداخته شود؛ بهعلاوه اگر کسی که تعهد دارد این مبلغ را بپردازد، ورشکست شود، صلح از بین نمیرود و همچنان باید این مبلغ به کسانی که مقرر شده است، پرداخته شود؛ مگر اینکه شرط شده باشد که با ورشکستگی شخصی که قرار است مبلغ را بپردازد، دیگر نیازی به پرداختن این مبلغ نیست.
در صلح نیازی نیست که تمامی جزییات معامله بیان شود بلکه حتی اگر بهصورت مختصر و مجمل هم باشد، صلح همچنان صحیح است. مثل اینکه شخصی به دیگری بگوید من یک خانه ۱۵۰متری دارم که میخواهم آن را صلح کنم و طرف مقابل هم بپذیرد. این معامله صلح صحیح است. هرچند که ذکر نشده است مثلا خانه در کدام منطقه تهران است، طبقه چندم است و مشخصاتی از این قبیل.
نکته دیگر اینکه در صورتی که مبنای قرارداد صلح، معامله یا امری باطل باشد، صلح هم باطل خواهد بود. برای مثال دو نفر با یکدیگر در مورد انجام کاری غیرقانونی مانند انتقال مواد مخدر قراردادی امضا کردهاند و سپس با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند. حال اگر یکی از دو طرف برای جلوگیری از برهم زدن معامله از سوی طرف دیگر، با او صلح کند، صلح انجامشده باطل است و اثری ندارد. زیرا معامله از اساس باطل بوده است. اما اگر معاملهای باطل شود و دو طرف اختلافات ناشی از آن معامله را با صلح برطرف کنند، این قرارداد صلح صحیح است.